مـــــــــــــــــــکتب خـــــــــــــــــــــــــونه

این مکتب خونه با همه ی مکتب خونه های دنیا فرق داره ! می پرسی چرا ؟ بیا تو خودت می فهمی ...

مـــــــــــــــــــکتب خـــــــــــــــــــــــــونه

این مکتب خونه با همه ی مکتب خونه های دنیا فرق داره ! می پرسی چرا ؟ بیا تو خودت می فهمی ...

ز پدری پرسیدند


از پدری پرسیدند آیا درست است که می گویند: زمانی فرا خواهد رسید که پسرها بزرگ تر از پدرشان خواهند شد؟

گفت: اتفاقا این موضوع سخت ذهن مرا به خود مشغول داشته است. البته کاری به استعداد و نبوغشان ندارم. منظور من سن و سال آن هاست!
پرسیدند: به چه دلیل؟
گفت:"به این دلیل که برایتان شرح خواهم داد:
وقتی 30 ساله بودم فرزندمان متولد شد. یعنی 30 برابر او سن داشتم.
وقتی 2 ساله شد من 32 سال داشتم . یعنی 16 برابر او سن داشتم.
وقتی 3 ساله شد من 33 سال داشتم. یعنی 11 برابر او سن داشتم.
وقتی 5 ساله شد من 35 سال داشتم. یعنی 7 برابر او سن داشتم.
وقتی 10 ساله شد من 40 سال داشتم. یعنی 4 برابر او سن داشتم.
وقتی 15 ساله شد من 45 سال داشتم. یعنی 3 برابر او سن داشتم.
وقتی 30 ساله شد من 60 سال داشتم. یعنی فقط 2 برابر او سن داشتم.
می‌ترسم اگر به همین منوال پیش برود او به زودی از من جلو بزند و بشود پدر من و من هم بشوم پسر او!

ریاضی عشق رو بخونید (جالبه )

* ریاضی عشق
مرد باهوش + زن باهوش = دوستی
 
مرد باهوش + زن کم هوش =عشق
 
مرد کم هوش + زن باهوش =ازدواج
 
مرد کم هوش + زن کم هوش = حاملگی
 
************
* ریاضی کار
 
مدیر باهوش + کارمند باهوش = سود
 
مدیر باهوش + کارمند کم هوش = تولید بالا
 
مدیرکم هوش + کارمند باهوش = ترفیع
 
مدیرکم هوش + کارمندکم هوش =اضافه کاری
 
*************
* ریاضی در خرید
 
مردها برای چیزی که ارزش 1$ دارد بهای 2 $ را میدهند
 
زنها برای خرید چیزی که ارزش دو دلار دارد و لازم هم ندارند بهای 1 $ را میدهند
 
***************
 
* آمارو معادلات اصلی
 
زن تا وقتی نگران آینده هستند تا شوهرپیدا کنند
 
مردها تا زن نگیرند به آینده فکر نمی کنند
 
مرد موفق مردی است که بتواند بیش از خرج کردن همسرش پول بدست آورد
 
یک زن موفق کسی است که بتواند چنین مردی را پیدا کند
 
**************
* خوشحالی
 
برای اینکه با یک مرد خوشحال باشید کافی است او را درک کنید و کمی دوست داشته باشید
 
برای اینکه با یک زن خوشبخت باشید باید او را خیلی دوست داشته باشید و درک کردن او خیلی مهم نیست
 
***************
 
* عمرطولانی
 
مردان متاهل زیاد تر از مجردها زندگی می کنند اما بیشتر آرزوی مرگ دارند
 
************
 
* قابلیت تغییرپذیری
 
یک زن با یک مرد ازدواج می کند به انید اینکه او تغییر پذیر است اما او تغییر نمیکند
 
یک مرد با یک زن ازدواج میکند به امید آنکه او تغییر نمیکند اما او تغییر می کند
 
*************
 
* تکنیک بحث کردن
 
زنان آخرین حرف را در هر جر و بحث می زنند
 
هر چیزی که مرد بگه آغاز یک جر و بحث تازه است
 

« خواستگاری »

اوایل شب بود. دلشوره عجیبی تمام بدنم را فرا گرفته بود. بعد از اینکه راه افتادیم به اصرار مادرم یک سبد گل خریدیم. خدا خیر کسانی را بدهد که باعث و بانی این رسم و رسومهای آبکی شدند. آن زمانها صحرای خدا بود و تا دلت هم بخواهد گل! چند شاخه گل می کندن و کارشان راه می افتاد، ولی توی این دوره و زمونه حتی گل خریدن هم برای خودش مکافاتی دارد که نگو نپرس!!! قبل از اینکه وارد گلفروشی بشوی مثل «گل سرخ» سرحال و شادابی ولی وقتیکه قیمتها را می بینی قیافه ات عین «گل میمون» می شود. بعدش هم که از فروشنده گل ارزان تر درخواست می کنی و جواب سر بالای جناب گلفروش را می شنوی، شکل و شمایلت روی «گل یخ» را هم سفید می کند!!! البته ناگفته نماند که بنده حقیر سراپا بی تقصیر هنوز در اوان سنین جوانی، حدود ای «سی و نه» سالگی بسر برده و اصلاً و ابداً تا اطلاع ثانوی نیز نیازی به تن دادن به سنت خانمانسوز ازدواج در خود احساس نمی نمودم منتهی به علت اینکه بعضی از فوامیل محترمه خطر ترشی افتادگی، پوسیدگی روحی و زنگ زدگی عاطفی اینجانب را به گوش سلطان بانوی خاندان مغزّز «مقروض السلطنه» یعنی وزیر «اکتشافات، استنطاقات و اتهامات» رسانده بودند فلذا برای جلوگیری از خطرات احتمالی عاق شدگی زودرس و بالطبع محروم ماندن از ارث و میراث نداشته و یا حرام شدن شیر ترش مزه نخورده سی و هشت سال پیش و متعاقب آن سینه کوبیدن ها و لعن و نفرین های جگرسوز نمودن و آرزوی اشّد مجازات در صحرای محشر و از همه بدتر سرکوفت فتوحات بچه های فامیل و همسایه مبنی بر قبول شدن در رشته های دانشگاهی؛ نانوایی سنگکی اطاق عمل،تایتانیک پزشکی، مهندسی فوتولوس و متلک شناسی هنرهای تجسمی، صلاح را بر آن دیدم که حب سکوت و اطاعت خورده و به خاطر پیشگیری از بمباران شدن توسط هواپیماهای تیز پرواز «لنگه کفشهای F14» و موشکهای بالستیک «نیشگون ها و سقلمه های F11» و غش و ضعف های گاه و بیگاه «مادر سالار» به همراه از خانه بیرون کردنهای «پدر سالار» و تهدیدات جانی و مالی فوق العاده وحشتناک همشیره های مکرّمه با مراسم خواستگاری امشب موافقت به عمل آورده و خود را به خداوند منان بسپارم.
 

ادامه مطلب ...

زرنگ بازی یک اصفهانی

حتما ماجرای راننده ایرانی در کانادا را شنیده‌اید که دنده عقب می‌رفته که به ماشین یک کانادایی می‌زند و پلیس که می‌آید، از راننده ایرانی عذرخواهی می‌کند و می‌گوید " لابد راننده کانادایی مست است که مدعی‌ شده شما دنده عقب می‌رفتید!"

حالا اتفاق جالب‌تری در اتوبان اصفهان رخ داده: همشهری اصفهانی ما توی اتوبان با سرعت ۱۸۰ کیلومتر در ساعت می رفته که پلیس با دوربینش شکارش می کند و ماشینش را متوقف می کند. پلیس می‌آید کنار ماشین و می‌گوید:

"گواهینامه و کارت ماشین!" اصفهانی با لهجه غلیظی می‌گوید:" من گواهینامه ندارم. این ماشینم مالی من نیست. کارتا ایناشم پیشی من نیست.


من صاحَب ماشینا کشتم آ جنازشا انداختم تو صندق عقب. چاقوش هم صندلی عقب گذاشتم! حالاوَم داشتم میرفتم از مرز فرار کونم، شوما منا گرفتین."

مامور پلیس که حسابی گیج شده بوده بیسیم می‌زند به فرمانده‌اش و عین قضیه را تعریف می‌کند و درخواست کمک فوری می‌کند.

فرمانده اش هم میگوید که او کاری نکند تا خودش را برساند! فرمانده در اسرع وقت خودش را به محل می‌رساند و به راننده اصفهانی می‌گوید:

آقا گواهینامه؟ اصفهانی گواهینامه اش را از توی جیبش در می‌آورد و می‌دهد به فرمانده. فرمانده می‌گوید: کارت ماشین؟ اصفهانی کارت ماشین را که به نام خودش بوده از جیبش در می‌آورد و می‌دهد به فرمانده.

فرمانده که روی صندلی عقب چاقویی نیافته، عصبانی دستور می‌دهد راننده در صندوق عقب را باز کند. اصفهانی در را باز میکند و فرمانده می‌بیند که صندوق هم خالی است.

فرمانده که حسابی گیج شده بوده، به راننده اصفهانی می‌گوید:" پس این مأمور ما چی میگه؟!"

اصفهانی می‌گوید: "چی میدونم والا جناب سرهنگ! حتماً الانم می‌خواد بگد من داشتم ۱۸۰ تا سرعت می‌رفتم؟"

 

پسرا و دخترا چه جوری از دستگاه عابر بانک پول میگیرن ؟

اول پسرا
1.با ماشین میرن سراغ بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک
2. کارت رو داخل دستگاه میذارن
3.کد رمز رو میزنن و مبلغ درخواستی رو وارد میکنن
4. پول و کارت رومیگیرن و میرن
.................................................. ........
و خدا بخیر کنه دخترا
1. با ماشین میرن دم بانک
2. توی آینه آرایششون رو چک میکنن
3. به خودشون عطر میزنن
4.احتمالا" موهاشون رو هم چک میکنن
5. توی پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن
6. توی پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن
7.بلاخره ماشین رو پارک میکنن و میرن دم دستگاه عابربانک
8.توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن
9. کارت رو داخل دستگاه میذارن،کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه
10. کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون
11. دنبال کارت عابر بانکشون میگردن
12. کارت رو وارد دستگاه میکنن
13. توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یادداشت کردن میگردن
14.کد رمز رو وارد میکنن
15. یه ربع قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن
16. کنسل میکنن
17. دوباره کد رمز رو میزنن
18.کنسل میکنن
19. به دوست پسرشون زنگ میزنن که طریقهء وارد کردن کد صحیح رو براشون بگه
20. مبلغ درخواستی رو میزنن
21.دستگاه ارور (خطا) میده
22. مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن
23. دستگاه خطا میده
24. بیشترین مبلغ ممکن رو درخواست میکنن
25.انگشتاشون رو برای شانس روی هم میذارن
26.پول رو میگیرن
27. برمیگردن به ماشین
28. آرایششونرو توی آینه چک میکنن
29.توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن
30. استارت میزنن
31.پنجاه متر میرن جلو
32. ماشین رو نگه میدارن
33. دوباره برمیگردن جلوی بانک
34. از ماشین پیاده میشن
35. کارتشون رو از توی دستگاه عابر بانک برمیدارن
36. سوار ماشین میشن
37. کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده
38.آرایششون رو توی آینه چک میکنن
39.احتمالا یه نگاهی هم به موهاشون میندازن
40.راه میفتن و میندازن توی خیابون اشتباه
41.برمیگردن
42. میندازن توی خیابون درست
43. پنج کیلومتر میرن جلو
44. ترمزدستی رو آزاد میکنن ( میگم چرا انقدر یواش میره ها )
45.به حرکت ادامه میدن
بعدشم میرسن خونه
یه ماشالا بگین به این دخترا

خواستگاری از دیرباز تاکنون

خواستگاری یک هفته پس از خلقت آدم: چون حوا بدون پدر و مادر بود آدم اصلا مشکلی نداشت و چای داغ را روی خودش نریخت. پانصد سال پس از خلقت آدم: با یه دونه دامن از اون چینی خال پلنگی ها میری توی غار طرف.بلند داد می زنی:هاکومبازانومبا(یعنی من موقع زنمه( بعد میری توی غار پدر و مادر دختره. با دامن چین چینی جلوت نشسته اند و می گن:از خودت غار داری؟دایناسور آخرین مدل داری؟بلدی کروکدیل شکار کنی؟خدمت جنگ علیه قبیله ادم خوارها رو انجام دادی؟بعد عروس خانم که اون هم از این دامنای چین چینی پوشیده با ظرفی که از جمجمه سر بچه دایناسور ساخته شده برات چای میاره و تو می ریزی روی خودت.

 

 

دو هزار و پانصد سال بعد از اختراع آدم: انسان تازه کشاورزی را آموخته.وقتی داری توی مزرعه به عنوان شخم زدن زمین عمل می کنی با دیدن یه دختر متوجه میشی که باید ازدواج کنی.برای همین با مقدار زیادی گندم به مزرعه پدر دختره میری .اونجا از تو می پرسند:جز خوت که اومدی خواستگاری چند تا خر دیگه داری؟چند متر زمین داری؟چند تا خوشه گندم برداشت می کنی؟ آیا خدمت در لشگر پادشاه رو به انجام رسانده ای؟ بعد عروس خانم با کوزه چای وارد میشه و شما هم واسه اینکه نشون بدی خیلی هول شدید تمام کوزه رو روی سرتون خالی می کنید.  

 

ده سال قبل: شما پس از اتمام خدمت مقدس سربازی به این نتیجه می رسید که باید ازدواج کنید و از مادرتان می خواهید که دختری را برایتان انتخاب کند.در اینجا اصلا نیازی نیست که شما دختر را بشناسید چون پس از ازدواج به اندازه کافی فرصت برای شناخت وجود دارد.در ضمن سنت چای ریزون کماکان پا بر جاست.  

 

هم اکنون: به دلیل پیشرفت تکنولوژی در حال حاضر شما به آخرین نسخه یاهو مسنجر احتیاج دارید.البته از"ام اس ان" یا "آی سی کیو"هم می توانید استفاده کنید ولی انها آیکنهای لازم برای خواستگاری را دارا نمی باشند . پس از نصب یاهو مسنجر به یک روم شلوغ رفته هر اسمی که به نظرتان زیباست "اد" می کنید و با استفاده از آیکنهای مربوطه خواستگاری را انجام می دهید . البته یاهو قول داده که نسخه جدید دارای امکانات ازدواج و زندگی مشترک نیز باشد  


تصاویر زیباسازی وبلاگ ، عروسک یاهو ، متحرک             www.bahar-20.com

موزوع انشاع : خارجی ها

به نام خدا  

 

 

موزوع انشاع : خارجی ها 

پدرم همیشه می‌گوید "این خارجی‌ها که الکی خارجی نشده‌اند، خیلی کارشان درست بوده که توی خارج راهشان داده‌اند" البته من هم می‌خواهم درسم رابخوانم؛ پیشرفت کنم؛ سیکلم را بگیرم و بعد به خارج بروم. ایران با خارج خیلی فرغ دارد. خارج خیلی بزرگتر است. من خیلی چیزها راجب به خارج می‌دانم.

ادامه مطلب ...