مـــــــــــــــــــکتب خـــــــــــــــــــــــــونه

این مکتب خونه با همه ی مکتب خونه های دنیا فرق داره ! می پرسی چرا ؟ بیا تو خودت می فهمی ...

مـــــــــــــــــــکتب خـــــــــــــــــــــــــونه

این مکتب خونه با همه ی مکتب خونه های دنیا فرق داره ! می پرسی چرا ؟ بیا تو خودت می فهمی ...

خدا کجاست؟

مردی برای اصلاح سر و صورتش به آرایشگاه رفت در بین کار گفت و گوی جالبی بین آنها در گرفت.
آنها در مورد مطالب مختلفی صحبت کردندوقتی به موضوع خدا رسید
آرایشگر گفت: من باور نمی کنم که خدا وجود دارد.
مشتری پرسید: چرا باور نمی کنی؟
آرایشگر جواب داد: کافیست به خیابان بروی تا ببینی چرا خدا وجود ندارد؟ شما به من بگو اگر خدا وجود داشت این همه مریض می شدند؟ بچه های بی سرپرست پیدا میشد؟ اگر خدا وجود داشت درد و رنجی وجود داشت؟ نمی توانم خدای مهربانی را تصور کنم که اجازه دهد این همه درد و رنج و جود داشته باشد.
مشتری لحظه ای فکر کرد اما جوابی نداد چون نمی خواست جر و بحث کند. آرایشگر کارش را تمام کرد و مشتری از مغازه بیرون رفت. به محض اینکه از مغازه بیرون آمد مردی را دید با موهای بلند و کثیف و به هم تابیده و ریش اصلاح نکرده ظاهرش کثیف و به هم ریخته بود.
مشتری برگشت و دوباره وارد آرایشگاه شد و به آرایشگر گفت:میدونی چیه! به نظر من آرایشگرها هم وجود ندارند.
آرایشگر گفت: چرا چنین حرفی میزنی؟ من اینجا هستم. من آرایشگرم. همین الان موهای تو را کوتاه کردم.
مشتری با اعتراض گفت: نه آرایشگرها وجود ندارند چون اگر وجود داشتند هیچکس مثل مردی که بیرون است با موهای بلند و کثیف و ریش اصلاح نکرده پیدا نمی شد.
آرایشگر گفت: نه بابا! آرایشگرها وجود دارند موضوع این است که مردم به ما مراجعه نمیکنند.
مشتری تاکید کرد: دقیقا نکته همین است. خدا وجود دارد. فقط مردم به او مراجعه نمیکنند و دنبالش نمی گردند.
برای همین است که این همه درد و رنج در دنیا وجود دارد.! 


 برگرفته از وبلاگ http://kumail.blogsky.com 

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟

بهار-بیست دات کام   تصاویر زیبا سازی وبلاگ    www.bahar-20.com

 

 

 

شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاوراما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم .
استاد گفت: عشق یعنی همین

...........................................................................................................................................

شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟
استاد به سخن آمد که:به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم .
استاد باز گفت:ازدواج هم یعنی همین

....................................................................................................................................


با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند
 
 

متنی از کتاب(لیلی نام تمام دختران زمین است)


تصاویر جدید زیباسازی وبلاگ , سایت پیچک » بخش تصاویر زیباسازی » سری 
دوم www.pichak.net کلیک کنید





خدا به شیطان گفت : لیلی را سجده کن . شیطان غرور داشت ، سجده نکرد .

 
 
  گفت من از آتشم و لیلی گِل است.
 
 
  خدا گفت :  سجده کن ، زیرا که من چنین می خواهم .   
 
 
  شیطان سجده نکرد . سرکشی کرد و رانده شد و کینه ی لیلی را به دل گرفت .
 
 
  شیطان قسم خورد که لیلی را بی آبرو می کند و تا واپسین روز حیات ، فرصت
 
 
  خواست . خدا مهلتش داد . اما گفت نمی توانی ، هرگز نمی توانی . لیلی دردانه ی
 
 
  من است . قلبش چراغ من است و دستش در دست من.
 
 
  گمراهی اش را نمی توانی حتی تا واپسین روز حیات .
 
 
  شیطان می داند لیلی همان است که از فرشته بالاتر می رود و می کوشد بال لیلی را  


 
  وسوسه است . او بد نامی لیلی را می خواهد . بهانه ی بودنش تنها همین است .
 
 
  می خواهد قصه ی لیلی را به بیراهه کشد . نام لیلی رنج شیطان است . شیطان از 
 
 
   انتشار لیلی می ترسد . لیلی عشق است و شیطان از عشق واهمه دارد .

قدر خانواده ات را بدان ....((بی نهایت زیبا))

با مردی که در حال عبور بود برخورد کردم  
اوو!! معذرت میخوام
 
من هم معذرت میخوام ,دقت نکردم 


ادامه مطلب ...

بدون شرح

بچه که بودم گفتم وقتی بزرگ شدم دنیا را خواهم ساخت
ولی وقتی به سن نوجوانی رسیدم گفتم دنیا بزرگ است کشورم را می سازم
و وقتی به سن جوانی رسیدم گفتم کشورم بزرگ است شهرم را می سازم
و وقتی به سن میانسالی رسیدم گفتم شهرم بزرگ است محله ام را می سازم
و وقتی به سن پیری رسیدم گفتم کاش هیچ یک را نمی ساختم خودم را می ساختم

نیاز

 بهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.com

 

لوئیز رفدفن ، زنی بود با لباسهای کهنه و مندرس ، و نگاهی مغموم . وارد خواربار فروشی محله شد و با فروتنی از صاحب مغازه خواست کمی خواروبار به او بدهد. به نرمی گفت شوهرش بیمار است و نمیتواند کار کند و شش بچهشان بی غذا ماندهاند

 
جان لانگ هاوس، صاحب مغازه، با بیاعتنایی محلش نگذاشت و با حالت بدی خواست او را بیرون کند.
زن نیازمند در حالی که اصرار میکرد گفت: «آقا شما را به خدا به محض اینکه بتوانم پولتان را میآورم .»
جان گفت نسیه نمیدهد. مشتری دیگری که کنار پیشخوان ایستاده بود و گفت و گوی آن دو را میشنید به مغازه دار گفت : «ببین این خانم چه میخواهد خرید این خانم با من .»
خواربار فروش گفت: لازم نیست خودم میدهم لیست خریدت کو ؟
لوئیز گفت : اینجاست.
- « لیستات را بگذار روی ترازو به اندازه ی وزنش هر چه خواستی ببر . » !!
لوئیز با خجالت یک لحظه مکث کرد، از کیفش تکه کاغذی درآورد و چیزی رویش نوشت و آن را روی کفه ترازو گذاشت. همه با تعجب دیدند کفه ی ترازو پایین رفت.
خواربارفروش باورش نمیشد.
مشتری از سر رضایت خندید.
مغازهدار با ناباوری شروع به گذاشتن جنس در کفه ی دیگر ترازو کرد کفه ی ترازو برابر نشد، آن قدر چیز گذاشت تا کفهها برابر شدند.
در این وقت ، خواربار فروش با تعجب و دلخوری تکه کاغذ را برداشت ببیند روی آن چه نوشته است.
کاغذ لیست خرید نبود ، دعای زن بود که نوشته بود :
« ای خدای عزیزم تو از نیاز من با خبری، خودت آن را برآورده کن »


 بهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.comبهاربیست                   www.zibasazi.bahar-20.com