هیچ کس نمیتواند بازگردد و شروعی جدید را رقم بزند اما هر کسی میتواند شروع کند و پایانی خوش را بسازد.
* افرادی که بیشترین وقت خود را صرف زندگی دیگران میکنند (مشاوره، راهنمایی و ...)، از رسیدن به زندگی خود باز میمانند.
* کسانی که میگویند "من نباید این راز را فاش کنم اما فقط به تو میگویم" دقیقا راز شما را نیز به همین صورت برای دیگران بازگو مینمایند.
* گفتن حقیقت مهم است؛ این مهم نیست که ما راست میگوییم و دیگران اشتباه میکنند.
* هیچ هدفی بدون طی کردن مسیر و راه آن دست یافتنی نیست.
* کسانی که سر خود را مانند کبک در برف فرو میبرند در واقع لگد دیگران را به جان میخرند.
* آنچه که در ظاهر هر شخص میبینیم، به ندرت دقیقا همان چیزی است که آن شخص واقعا هست.
* جرات و شهامت این نیست که روبروی شیر بایستیم بلکه این است که بفهمیم چطور میتوان از شر او جان سالم بدر برد.
* ما از همان اول پدر و مادر زاده نشدهایم، بلکه باید بیاموزیم که چطور میتوان پدر و مادر بود.
* کلماتی که بر زبان جاری میگردند، قدرت خود را از ما گرفتهاند زیرا از خود هیچ قدرتی ندارند.
* افراد خردمند در سکوت به سر میبرند تا بیش از هر چیز صدای تمنای خود را بشنوند.
* فرشته ها به زمین نمیآیند تا ببینند ما چه میکنیم بلکه میآیند تا به ما بگویند چه کار بهتر است انجام دهیم.
* هیچ چیز مانند ارتباط و وابستگی با دیگران، با تمام وجود، به درد انسان نمیخورد.
* در واقع ما هیچچ چیز را کنترل نمیکنیم مگر رفتار و کردار و تصمیمات خودمان.
* هیچ کس نمیتواند ما را شاد کند جز خودمان. (اگر بخواهیم)
* این یک اشتباه بزرگ است اگر از تجربیات خود درس نگیریم.
* من هیچ چیز نمیدانم، به من بیاموزید؛ من هیچ چیز نمیشنوم، به من بگویید؛ من هیچ چیز نخواهم دید، به من نشان دهید زیرا ما با هم پیروزیم.
ادامه مطلب ...دعا، فصل و ماه و زمان خاصی نمی شناسد. تنها دلت که گرفت، تو دعا می کنی به رسم دیرین؛ رسمی که یادگار سجاده مادر بزرگ است یا تسبیح پدر بزرگ یا آوای پیچیده در خانههای زمینی خدا.
به هر دین و آیینی که باشی، فرقی نمی کند و همین که دعا جاری شد از میان دلت و راهی باز کرد به سوی آسمان بدون این که به انتظار استجابتش بنشینی، دعا را استجابت شده می یابی.
در عصری که مجازها دست بر واقعیتها انداخته اند و واقعیت ها تنها در 24 ساعت روز خلاصه می شوند و راه به حقیقت نمی برند دانشمندان بسیاری در سراسر دنیا دست به تحقیقاتی درباره "دعا" زدهاند و حاصل، نتایجی باورنکردنی است.
ادامه مطلب ...
بهار طربانگیز، طلوع خورشید، صبح پر لطافت، آبشارهای زیبا، گلهای رنگارنگ، ازدواج و بسیاری دیگراز پدیدههای جهان، برای انسان شادیآور است.
غم نیز جزو زندگی انسان و همزاد اوست. بیماری، مرگ، پیری، تنگدستی و حوادث دیگر، خیمه ماتم را در دل آدمی بر پا میکنند.
انسان با این دو واقعیت روبرو است: گاهی غم و زمانی شادی.
شادابی، به معنای انکار واقعیات و ندیدن مشکلات خود و دیگران نیست. شادابی، به معنای چشم بستن بر تلخیهای زندگی نیست و بالاخره، شادابی به معنای خوشی بیپایه و خود فریبی نیست.
انسان شاداب، ناکامی و تلخی را انکار نمی کند، اما معتقد است که می توان آن ها را به کامیابی و شیرینی تبدیل کرد. او فشارهای زندگی را مانند حرکات ورزشی میداند که هرچه شدیدتر باشند، بدن او را نیرومندتر خواهند کرد. او شکست را مقدمه پیروزی، و سختی را طلیعه آسانی میداند. چنین کسی با نگاه امیدوارانه به زندگی و اعتماد به خدا و در نتیجه، امید به هدایت او و اعتقاد به نیروهای درونی خود، دلیلی برای افسرده شدن نمیبیند.
این شادیها گاهی برای خود آدمی و زمانی برای دیگران است. تبسم به دیگران، پوشیدن لباسهای شاد، استفاده از بوی خوش، مهربانی کردن، شاد کردن مردم و... همه برای ایجاد فضای شاد و در نتیجه تجدید قوا برای ادامه حرکت تکاملی است.
با شادی، زندگی انسان معنا مییابد و ناکامی، ناامیدی، ترس و نگرانی بیاثر می شوند.
در پرتو شادی است که انسان می تواند خودسازی کند و در اجتماع مفید باشد.
ادامه مطلب ...چند وقت به چند وقت خود را آرام و به دور از استرس حس می کنید؟
1 - پیش از شروع، مکانی را انتخاب کنید که ساکت و به دور از کوران هوا و نور زیاد باشد. از لباس های خود کم کنید و در محلی راحت بنشینید یا دراز بکشید.
2 - دست ها را در دو طرف قفسه سینه قرار دهید و چشم ها را ببندید. عمل دم را به آرامی و از راه بینی انجام دهید. عبور هوا را از سوراخ های بینی و حلق به داخل شش های خود مجسم کنید. بگذارید قفسه سینه شما با حرکت کف دست هایتان به طرف بیرون، انبساط یابد.
3 - عمل بازدم را از راه بینی یا دهان انجام دهید، به آرامی دست ها را به طرفین قفسه سینه فشار دهید تا مطمئن شوید هوای درون شش ها کاملاً خارج شده است.
4 - این تنفس دیافراگمی را در حدود پنج دقیقه انجام دهید. سپس کف دست ها را به اطراف بدن پایین بیاورید و یا آنها را بین کمر و زانو قرار دهید؛ آرام و عمیق نفس بکشید و دم و بازدم خود را مجسم کنید.
5 - مکان زیبایی را مجسم کنید. جایی که در آن واقعاً احساس آرامش می کنید. این مکان ممکن است یک باغ، ساحل رودخانه، کوه یا نقطه زیبای خاصی باشد. با تمام احساس و به وضوح این مکان را در ذهنتان مجسم کنید.
6 - در ذهنتان مجسم کنید که از این مکان زیبا لذت می برید، و احساس آرامش و نشاط می کنید.جمله هایی را تکرار کنید که از لحاظ روحی این حالت را در شما تقویت می کند: نظیر: «کاملاً احساس آرامش می کنم.» و یا «خوشحال و آرام هستم» و تا آنجا که دوست دارید، در این مکان بمانید.
7 - وقتی آماده شدید، در ذهن خود مجسم کنید که به مکان قبلی خود باز می گردید، اندام های خود را بکشید و به آرامی چشمان خود را باز کنید و بعد یک لیوان آب بنوشید. شما، هر زمان که به آرامش نیاز داشتید، می توانید به این مکان بازگردید. فقط کافی است چشم ها را ببندید، نفس عمیق بکشید و این صحنه را دوباره مجسم کنید. با تمرین منظم، به سرعت آرامش خود را باز می یابید.
ملک دخت قاسمی نیک منش
تبیان
شاگردی از استادش پرسید: عشق چست؟ | |
استاد در جواب گفت:به گندم زار برو و پر خوشه ترین شاخه را بیاوراما در هنگام عبور از گندم زار، به یاد داشته باش که نمی توانی به عقب برگردی تا خوشه ای بچینی شاگرد به گندم زار رفت و پس از مدتی طولانی برگشت.استاد پرسید:چه آوردی؟ و شاگرد با حسرت جواب داد:هیچ! هر چه جلو میرفتم، خوشه های پر پشت تر میدیدم و به امید پیدا کردن پرپشت ترین، تا انتهای گندم زار رفتم . استاد گفت: عشق یعنی همین ........................................................................................................................................... شاگرد پرسید: پس ازدواج چیست؟ استاد به سخن آمد که:به جنگل برو و بلندترین درخت را بیاور اما به یاد داشته باش که باز هم نمی توانی به عقب برگردی شاگرد رفت و پس از مدت کوتاهی با درختی برگشت. استاد پرسید که شاگرد را چه شد و او در جواب گفت:به جنگل رفتم و اولین درخت بلندی را که دیدم، انتخاب کردم. ترسیدم که اگر جلو بروم، باز هم دست خالی برگردم . استاد باز گفت:ازدواج هم یعنی همین .................................................................................................................................... با چنان عشقی زندگی کن که حتی اگر بنا به تصادف در جهنم افتادی خود شیطان تو را به بهشت بازگرداند | |
یادم باشد
حرفی نزنم که دلی بلرزد
خطی ننویسم که آزار دهد کسی را
یادم باشد که روز و روزگار خوش است
وتنها دل ما دل نیست
یادم باشد جواب کینه را با کمتر از مهر و جواب
دو رنگی را با کمتر از صداقت ندهم
یادم باشد باید در برابر فریادها سکوت کنم
و برای سیاهی ها نور بپاشم
یادم باشد از چشمه درسِِ خروش بگیرم
و از آسمان درسِ پـاک زیستن
یادم باشد سنگ خیلی تنهاست... یادم باشد
باید با سنگ هم لطیف رفتار کنم مبادا دل تنگش بشکند
یادم باشد برای درس گرفتن و درس دادن
به دنیا آمده ام ... نه برای تکرار اشتباهات گذشتگان
یادم باشد زندگی را دوست دارم
یادم باشد هر گاه ارزش زندگی یادم رفت در چشمان حیوان
بی زبانی که به سوی قربانگاه می رود
زل بزنم تا به مفهوم بودن پی ببرم
یادم باشد می توان با گوش سپردن به آواز شبانه ی دوره گردی
که از سازش عشق می بارد به اسرار عشق پی برد و زنده شد
یادم باشد معجزه قاصدکها را باور داشته باشم
یادم باشد گره تنهایی و دلتنگی هر کس
فقط به دست دل خودش باز می شود
یادم باشد هیچگاه لرزیدن دلم را پنهان نکنم تا تنها نمانم
یادم باشد هیچگاه از راستی نترسم و نترسانم
یادم باشد زنده ام
یادم باشد خواهم مرد روزی