بر مدرسه ی عشق یکی در می زد
ازهجر رخت به سینه و سر می زد
" تنها " بد و مستانه به در می کوبید
درسینه ی او عشق تو پرپر می زد
**************************
منم تنها ترین تنهای دنیا
تویی زیبا ترین زیبا دنیا منم مثل امید یک قناری
قراری بر دل هر بیقراری منم یلدای بی پایان عشق
تو بودی مرهم زخم شقایق تویی ساکت تر ازپژواک شبنم
به روی برگ گلها خواب نم نم منم ان لهجه لبریز از درد
نگاه تو نبوده هرگزم سرد تویی لا لایی خواب خوش اواز
نگا هم را ببین در شوق پرواز منم ان دختر لبریز از مهر
که جادوی نگاهت کرده اش سحر نگاهت را پرستم ای نگارم
فدای تار مویت هر چه دارم.